قنوت

به یاری خداوند متعال و همکاری دوستان بزرگوار در این صفحه در باره معارف و آموزه های دین اسلام به ویژه نماز با هم به بحث می پردازیم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ مهر ۹۴، ۱۱:۵۸ - فرشاد اشتری
    زیبا...

فایل صوتی که در این مطلب می شنوید، صدای اذان گفتن استاد مرتضی مطهری در شهریور 1352 است.

بنیاد علمی و فرهنگی استاد شهید مرتضی مطهری با بیان خاطره ای فایل صوتی اذان گفتن استاد مطهری را برای اولین بار منتشر کرده است.

محمد مطهری فرزند استاد درباره این فایل صوتی می گوید: «چند بار اتفاق افتاد که استاد علی‌رغم مشغله‌های فراوان همه اعضای خانواده را دور هم جمع کردند تا صدای اعضای خانواده را با ضبط ریل کوچکی که در خانه داشتند، ضبط کنند.

در ابتدا خودشان با صوت و حال خاصی اذان می‌گفتند. بعد چند آیه قرآن می‌خواندند و نیز اشعاری از سعدی و حافظ و ملاصدرا و.... بعد نوبت تک تک بچه‌ها می‌شد که هر کدام چند آیه از قرآن یا شعری بخوانند. بعضی از این نوارهای خانوادگی موجود است.»


  • سید محمد عبداللهی

رهنمودهای آیت الله جوادی آملی به نوجوانان در مورد اهمیت نماز


%d8%b1%d9%87%d9%86%d9%85%d9%88%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a2%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%a2%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%a7%d9%87%d9%85%db%8c%d8%aa-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2


 


همزمان با روز هشتم آبان ماه که به مناسبت شهادت محمد حسین فهمیده، در تقویم رسمی به روز نوجوان نامگذاری شده است، به بازخوانی پیام عالم وارسته و مفسر بزرگ قرآن حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی که در آن رهنمودهایی به جوانان و نوجوانان در مورد اهمیت نمازمرقوم داشتند، می پردازیم:


بسم الله الرحمن الرحیم
با حمد پروردگار و تحیت پیامبران، به ویژه حضرت ختمی نبوّت ‏صلی الله علیه و آله و سلم و درودِ اهل بیت عصمت، مخصوصاً حضرت ختمی امامت(علیه‌السلام).
آنچه در این پیام کوتاه، راجع به تشویق نوجوان و جوان به نماز می‏ توان گفت این است:


1. نماز روح را پاکیزه نگه ‏می‏ دارد: (إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر).


2. روح طاهر که دارای عقیده سالم و اخلاق طیّب و عمل صالح است، به طرف خداوند بالا می‏رود:(إلیه یصْعد الکلم الطّیّب).


3. روح صاعد به خداوند نزدیک می‏ شود: «الصلاة قربان کلّ تقی».


4. روح نزدیک به خداوند، هم دستور خدا را به خوبی ادراک می ‏کند، زیرا خداوند قریب است: (إذا سئلک عبادی عنّی فإنّی قریب) ، و هم نیاز خود را به آسانی به خداوند می ‏رساند.


5. پیامبر اکرم‏(صلی الله علیه و آله و سلم) که نماز را نور چشم خود می‏ دانست، از باب تشبیه معقول به محسوس، نماز را مانند چشمه زلال معرّفی کرد که شبانه روز پنج بار کسی خود را با آن شست‏ وشو کند: «تعاهدوا أمر الصلاة... و شبّهها رسول‏ الله‏ صلی الله علیه و آله و سلم بالحمّة تکون علی باب الرجل فهو یَغتسل منها فی الیوم و اللّیلة خمس مرّات... ».


6. اهمیّت نماز در این است که سایر احکام فرعی تابع اویند: «کلّ شی‏ء من عملک تَبَعٌ(تابعٌ) لصلاتک».


7. چون تکیه ‏گاه سایر اعمال نماز است و نماز به منزله ستون خیمه دین است، دستور اسلامی نسبت به آن، به اقامه است؛ نه خواندن (و اقیموا الصلاة) ، زیرا ستون را به پا می‏ دارند؛ نه آنکه بخوانند.


8. حفظ ستونِ دین و مراقبت آن مورد تأکید خداوند است: (حافظوا علی الصلَوات و الصلاة الوسطی).


9. اولیای پروردگار مخصوصاً امیرمؤمنان حضرت علی‏ بن‏ ابی‏طالب(علیه‌السلام)، همگان را به نماز سفارش فرموده‏ اند: «و الله الله فی الصلاة فإنّها عمود دینکم».


10. نماز که با شرایط اقامه شود، بهترین وسیله برای درخواست کمک از معبود بی‏ همتاست: (و استعینوا بالصبر و الصلاة).
جوادی آملی.سروش هدایت ج3


  • سید محمد عبداللهی

بسم الله الرحمن الرحیم

دانلود متن کتاب سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا.docx

این کتاب شامل همه سخنرانی ها و گفتگو های امام حسین علیه السلام از زمان به حکومت رسیدن یزیدبن معاویه و درخواست بیعت از امام حسین علیه السلام تا روز عاشورا و لحظات پیش از شهادت ایشان است که  توسط جناب حجت الاسلام محمد صادق نجمی از فضلای حوزه علمیه قم نگاشته شده است.

--------------------------------------------------------------------------

دربخشی از این کتاب چنین آمده است:

خطاب به ابوثمامه صائدى

متن سخن :

((... ذَکَرْتَ الصَّلوةَ جَعَلَکَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذّاکِرینَ نَعَمْ هذا اَوَّلُ وَقْتِها سَلُوهُمْ اَنْ یَکُفُّوا عَنّا حَتّى نُصَلِّى .... تَقَدَّمْ فَاِنّا لاحِقُونَ بِکَ عَنْ ساعَةٍ)).

ترجمه و توضیح :

عمروبن کعب معروف به ابوثمامه صائدى یکى از یاران حسین بن على علیهما السلام چون متوجه گردید که اول ظهر است ، به آن حضرت عرضه داشت : جانم به فدایت ! گرچه این مردم به حملات پى در پى خود ادامه مى دهند ولى به خدا سوگند! تا مرا نکشته اند نمى توانند به تو دست بیابند من دوست دارم آنگاه به لقاى پروردگار نایل گردم که این یک نماز دیگر را نیز به امامت تو به جاى آورده باشم .

امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:((ذَکَرْتَ الصَّلوةَ...؛)) نماز رابه یاد ما انداختى خدا تو را از نمازگزارانى که به یاد خدا هستند قرار بدهد، آرى اینک وقت نماز فرا رسیده است از دشمن بخواهید که موقتا دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جاى بیاوریم )).

و چون به لشکر کوفه پیشنهاد آتش بس موقت داده شد، حصین یکى از سران لشکر باطل گفت :((اَنَّها لا تُقْبَلُ؛)) نمازى که شما مى خوانید مورد قبول پروردگار نیست ))(196).

و به طورى که در چند صفحه بعد ملاحظه خواهید نمود، حبیب بن مظاهر به او پاسخ گفت و در این رابطه باز جنگ شدیدى درگرفت که منجر به کشته شدن وى گردید.

و در نتیجه حسین بن على علیهما السلام با چندتن از یارانش در مقابل تیرها که مانند قطرات باران به سوى خیمه ها سرازیر بود نمازظهر را به جاى آورد و چندتن از یارانش به هنگام نماز به خاک و خون غلتیدند و در صف نمازگزارانى که واقعا به یاد خدا هستند قرار گرفتند.

ابوثمامه همانگونه که تصمیم گرفته بود پس از اداى فریضه ظهر پیش از همه یاران آن حضرت به جلو آمد و عرضه داشت :((یا اَبا عَبْدِاللّه جُعِلْتُ فِداکَ قَدْ هَمَمْتُ اَن اءَلْحَقَ بِاءَصْحابِکَ وَکَرِهْتُ اءَنْ اَتَخَلَّفَ فَاءَراکَ وَحیداً فى اَهْلِکَ قَتِیلاً؛)) جانم به قربانت ! من تصمیم گرفته ام که هرچه زودتر به یاران شهید تو بپیوندم و خوش ندارم که خودم را کنار بکشم و ببینیم که تو در میان اهل و عیالت تنها مانده و کشته مى شوى )).

امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:((تَقَدَّمْ فَاِنّا لاحِقُونَ بِکَ عَنْ ساعَةٍ؛)) به سوى دشمن بتاز ما نیز بزودى به تو لاحق خواهیم شد)).

با صدور این فرمان او به صفوف دشمن حمله کرد و جنگ نمود تا به دست پسرعمویش قیس بن عبداللّه صائدى به شهادت نایل گردید(197).

درسى به پیکارگران در راه حق

این بود راه و رسم حسین بن على علیهما السلام و یارانش در روز عاشورا که ((نماز))، همه مسائل را تحت الشعاع قرار مى دهد و آن حضرت به هنگام نماز همه چیز را فراموش مى کند و از دشمن خونخوارش درخواست آتش بس مى نماید.

و این درسى است به همه پیکارگران در راه حق ، درسى است که پدر ارجمندش امیرمؤ منان علیه السلام در صفین و در بحبوحه جنگ به پیروانش یاد مى دهد، آنگاه که ابن عباس دید آن حضرت مراقب و منتظر وقت نماز است ، سؤ ال نمود یا امیرالمؤ منین مثل اینکه نگران مطلبى هستید؟

فرمود: آرى مراقب زوال شمس و داخل شدن وقت نمازظهر مى باشم . ابن عباس گفت ما در این موقع حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم . امیرمؤ منان علیه السلام در پاسخ وى فرمود:((اِنَّما قاتَلْناهُمْ عَلى الصَّلوة ؛)) ما براى نماز با آنان مى جنگیم )).

آرى در جنگ صفین نماز شب على علیه السلام نیز ترک نمى گردید و حتى در لیلة الهریر(198).

ابوثمامه کیست ؟

او از شجاعان عرب و از وجوه و افراد سرشناس شیعه و از اصحاب و یاران امیرمؤ منان علیه السلام است که در همه جنگها در رکاب آن حضرت بوده است و پس از شهادت آن بزرگوار جزو صحابه و یاران امام مجتبى علیه السلام بود و پس از انتقال آن حضرت به مدینه در کوفه ماندگار گردید. پس ‍ از معاویه ابوثمامه از افرادى بود که به حسین بن على علیهما السلام نامه نوشته و از وى دعوت نمود که به عراق و به سوى کوفه حرکت نماید. پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه ابوثمامه در خدمت وى قرار گرفت و به دستور آن حضرت اموال و اجناس را از شیعیان جمع آورى و در خرید سلاح که تخصّص داشت - صرف مى نمود. name="129">


129

پس از شهادت مسلم بن عقیل ، ابوثمامه متوارى و مختفى گردید. تلاش فراوان ابن زیاد در پیدا کردن وى به جایى نرسید تا اینکه به همراه نافع بن هلال براى یارى رساندن به حسین بن على علیهما السلام حرکت نموده و در اثناى راه بدو ملحق و به همراه آن حضرت وارد کربلا گردید.

اخلاص ابوثمامه

طبرى مى گوید: عمرسعد پس از ورود به کربلا به ((کثیربن عبداللّه شعبى )) که مردى فتاک و خونریز بود ماءموریت داد که با حسین بن على ملاقات و از انگیزه ورود او به کربلا سؤ ال کند. ((کثیر)) گفت اگر دستور بدهى هم این ماءموریت را انجام مى دهم و هم او را به قتل مى رسانم . عمرسعد گفت نمى خواهم او را بکشى فقط علت آمدن وى را سؤ ال کن !

((کثیر)) رو به سوى خیمه هاى حسین بن على علیهما السلام به راه افتاد چون چشم ابوثمامه بر وى افتاد به حسین بن على عرضه داشت یا اباعبداللّه ! خدا تو را از هر بدى حفظ کند این مرد که مى آید بدترین و جرى ترین و خونریزترین مردم روى زمین است ، سپس جلو آمد و در مقابل ((کثیر)) ایستاد و گفت اگر بخواهى با حسین علیه السلام ملاقات کنى باید شمشیر خود را بر زمین بگذارى .

کثیر گفت : به خدا سوگند! که زیربار این ذلت نمى روم ، من پیامى آورده ام اگر بپذیرید مى رسانم و الاّ برمى گردم .

ابوثمامه گفت : پس در موقع ملاقات دست من بر قبضه شمشیر تو باشد. کثیر این پیشنهاد ابوثمامه را نیز نپذیرفت . ابوثمامه گفت پس پیام خود را به من بگو تا به امام علیه السلام ابلاغ و پاسخ آن را به تو بگویم و من اجازه نخواهم داد فردى خونریز مانند تو وارد خیمه آن حضرت شود.

طبرى مى گوید: در این موقع گفتگو در بین آن دو زیاد شد و کار به ناسزاگویى منجر گردید و کثیر بدون موفقیت در ماءموریت خویش به سوى عمرسعد بازگشت و جریان را باوى درمیان گذاشت .عمرسعد هم این ماءموریت را به ((قرّة بن قیس تمیمى )) محول نمود.

در زیارت ناحیه مقدسه از ابوثمامه بدین گونه تجلیل به عمل آمده است :(( السلام على اءبى ثمامة عبداللّه الصائدى (199)))


سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا.دانلود کنید.pdf

  • سید محمد عبداللهی

 بسم الله الرحمن الرحیم

نماز محبوب حسین علیه السلام!


اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورُ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیْتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنْ الْمُنْکَرِوَاَطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ .

صورت را و همه وجود خویش را از هرچیز و هرکس و هر سمت و سو و جهت برمی گردانیم و با همه دل رو به سوی کربلا می کنیم وبا زبان و دل به مولایمان حسین علیه السلام"سلام"می کنیم.

زیارت وارث را بارها خوانده ایم و می خوانیم و دل به آن داده ایم. با درنگی کوتاه در فرازی از زیارت "وارث"(1)می بینیم که زائر و عاشق حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام با سلام و درود بر پیام آوران و سفیران نام آور الهی از قبیل آدم، نوح، ابراهیم، موسی ، عیسی و رسول اعظم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با عمق جان خویش عشق و محبت خود به آنان که تجلی خداوند در زمین هستند به گفتگو با حسین علیه السلام می پردازند، حسینی که آنچه خوبان همه دارند در او جمع است و او وارث همه باورها و ارزش ها و رفتارهای الهی همه آنان از آدم علیه السلام تا خاتم صلوات الله علیه است.

"أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ و...."

گواهی رسای عاشق و دلداه مکتب امام حسین علیه السلام  به پای بندی و تعهد امام شهید علیه السلام به  پنج موضوع کلیدی و پایه در مجموعه ی دین یعنی اقامه نماز ، پرداخت زکات، اقامه دین با انجام فریضه بی بدیل امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و مبارزه با دشمنان حق و حقیقت ،بیانگر این است که حسین علیه السلام همه ی دین است . زیرا دینداری کامل به معنای واقعی تنظیم همه این روابط بر مبنای آموزه های وحیانی در زندگی است .اگرهمه این فرائض کالبد و پیکره دین به شمار آیند. انسان کامل ولی الله الاعظم_امام حسین علیه السلام_ روح این  پیکر است.

نیاز به توضیح نیست که دلداه و عاشق امام حسین علیه السلام می داند که حفظ قالب و روح باهم می تواند حیات بخش باشد. نماز با امام حسین، عشق به امام حسین در کنارانجام واجبات،  محبت به حسین در رسیدگی به محرومان جامعه و توجه به انفاق و زکات.در کنار عشق و محبت به حسین . جهاد و مبارزه با اعتقاد به ولایت و محبت به ولایت انسان کامل یعنی امام شهید علیه السلام در کنار جهاد و مبارزه.هرکدام بدون دیگری ناتمام  و ناقص است.

ارزنده ترین آموزه های عاشورا

یکی از مهمترین و زیباترین درس های عاشورا که به عنوان طرح جامع بندگی باید از آن یاد کرد پیاده کردن دستورات الهی در هر حال است.

درس صداقت و روراستی با مردمانی که با او همراهند. شب عاشورا بدون لاپوشانی می گوید با من بمانید سرنوشتتان جز شهادت و کشته شدن نخواهد بود.

درس مساوات و برابری آنگونه که پیکر غرقه به خون جوان دلبند خویش را در آغوش می کشد با غلامی بی نام ونشان سیاه چرده همان می کند.

درس مهرورزی و خیر خواهی برای کسانی که برای به بند کشیدن او شمشیر کشیده اند  آنچنانکه با سپاه حر مهربانانه برخورد کرد و نه تنها سپاهیان را که چهارپایانشان را سیراب نمود.

و عالی ترین درس در مکتب عاشورا، نماز و نیایش و ارتباط عاشقانه امام حسین علیه السلام با خداوند در سخت ترین شرایط و موقعیت هاست.

به راستی ما شیعیان عزاداری که محبت به مولایمان حسین هرروز و شب ، در سرما و گرما،در آسایش و سختی و در هر شرایطی  ما را به تکایا و حسینیه ها و خیابان ها کشانده است با نگاهی عمیق تر این درس را بررسی کرده ایم.؟! مگر نه این است که امام حسین علیه السلام را الگوی عملی و مدل زندگی سعادتمندانه خود می دانیم؟ مگر نه این است که نتیجه طبیعی محبت واقعی فرمانبری و اطاعت از محبوب است؟ امامی که خود محبوب  و عشق ماست خود محبوبی بی همتا دارد که در شدیدترین بحران ها و سخت ترین مشکلات  نیز سخن گفتن و معاشقه ی با او را از دست نمی دهد. اصلا همه سختی ها ورنج های که متحمل می شود برای آست که مردمان را با محبوب خود رفیق سازد و آنان را از بند نارفیقان برهاند. حسین علیه السلام همه قهر و خشم و صلح و مهرش برای خداست.

گرچه همه نفس کشیدن ها و رفتارهای امام و ولی الله الاعظم عبادت و بندگی است. اما امام به آنچه محبوب ازلی و بی همتا  واجب کرده است  به عنوان هدیه های الهی می نگرد .نماز که تجلی عشق ورزی به خداوند مهربان است را عشق و محبوب خود می داند.

او به دوستان و هوادارانش می آموزد که انجام دستورات خداوند بهانه بر نمی دارد. و عشق به خود او نیز بهانه برای بی توجهی به خواندن نماز نیست.!

فرصتی برای نماز و نیایش با محبوب

ناگهان دشمن در عصر تاسوعا آهنگ حمله می کند. و امام برادرش عباس را به سوی آنان می فرستد تا فردا مهلت دهند."اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ."

نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم.(2)

عنصر راز و نیاز و اقامه نماز در جای جای نهضت امام برجسته است. و نمونه ای بارز از این عشق ورزی در ظهر عاشورا به اوج می رسد. نمازی که برای اقامه آن دوتن از یاران بزرگوارش شهید می شوند.(3) . به هنگامی که بوی خون و عشق به دنیا سپاه یزید را مست و دیوانه کرده است ابو ثمامه صیداوی به خورشید سوزان صحرای داغ کربلا می نگرد و در حالی که عرق از سر و رویش می ریزد خدمت امام می آید ،سلام می کند و در کمال عشق و ادب می گوید : قربانتان شوم وقت نماز است و می خواهم آخرین نماز زندگی ام را با شما بجای آورم. امام شمشیر در نیام می کند و مهربانانه دعایش می کند "نماز را به یادمان آوردی ،خداوند تورا از نمازگزارانی که به یاد او هستند قرار دهد." و سعید بن عبدالله حنفی،(4) سینه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و یاران او قرار داد تا نماز بخوانند .زخم‌ها ی فراوانی بر بدن او وارد می شود و او درحالی که دیگر نمی تواند روی پای خود بایستد، بر زمین می افتد. دشمن را چنین نفرین می گوید«خدایا! ایشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت دور گردان و پیامبرت را از طرف من درود فرست و این درد و زخمی را که به من رسید به او ابلاغ فرما؛ که هدف من در این کار یاری فرزند پیامبر تو بود»، آن گاه روی خود را به سوی امام حسین علیه‌السلام کرد و عرض کرد «اَوفیتُ یَابنَ رَسُولِ الله»؛ «یعنی آیا به عهد خود وفا کردم؟»

امام حسین علیه السلام فرمودند: «نِعَم اَنتَ اَمامِی فِی الجَنَّهِ»؛ آری! تو در بهشت پیش روی من هستی، به دنبال این سخن بود که روح از بدن او پرواز کرد و در بدن او سیزده تیر مشاهد کردند و این غیر از زخم‌ها و ضربه‌های بود که بر او وارد شد بود.

امام و یارانش در حالی که حتی برای لحظه ای هجوم و حمله ی دشمن متوقف نشد، نمازرا زیر رگبار تیرهای همه جانبه آنان اقامه کردند.

آیا امام حسین علیه السلام نمی توانست نماز را در خیمه اقامه کند.نماز را فرادی و به تنهایی اقامه کند. سی تیر در یک نماز دورکعتی به سویش پرتاپ می شود ودرمعرض آماج تیرها و اهانت های دشمن قرار می گیرد اما نماز را با قیمت جان خویش بر پای می دارد.!آیا جز این است که نمازبه عنوان ستون ساختمان دین باید همواره استوار و پابرجا بماند.

در هر نفسش سوز و گداز است حسین‌

سرچشمه هر راز و نیازی است حسین‌

می‌خواند نماز آخرین را در خون‌

یعنی که فدایی نماز است حسین‌

و چه زیباست که ما عزاداران سرور شهیدان (5)و سید جوانان اهل بهشت (6)لحظه ای بیندیشیم و از خود امام حسین بخواهیم لحظه لحظه عزاداری ایشان بیشتر ما را به ایشان و رفتار ایشان نزدیک کند.از خدای حسین علیه السلام توفیق طلب کنیم تا ظهر عاشورا که او و یارانش در برابرشمشیرها و نیزه های برهنه و عربده های پسر سعد پسر ذی الجوشن به نماز ایستاد و نماز را اقامه کرد، ما نیز به او اقتدا کنیم.

روز عاشورا با وضو و طهارت قلبی و با حالتی محزون (7)مانند یتیمی پدر مرده از خانه بیرون آییم و با صلای موذن در هرجا که هستیم همراه با جماعت مومنان تکبیر عشق به خدای او سردهیم.و به یاری حق آن گونه با امام حسین علیه السلام عهد ببندیم که هیچ چیز و هیچ کس مانع نماز اول وقت ما در هیچ زمان و مکانی نشود. ان شاء الله

پیوست ها:

(1)کافی، ج۴، ص۵۷۴-سید بن طاووس این زیارت را با چند واسطه از جابر جعفی و او از امام صادق(ع) نقل کرده است.

(2)عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص389.

(3)ابو ثمامه از جمله شخصیّت های مهمّ کوفه و مسئول بیت‌المال و خرید اسلحه برای مسلم بن عقیل بوده است، او گفت دوست دارم نماز بخوانم و شهید شوم و در آخر هم هنگام اقامه نماز ظهر مقابل حضرت اباعبدالله علیه‌السلام قرار گرفت و شهید شد.

(4) سعید بن عبدالله حنفی از بزرگان شیعه و از مردان شجاع و عابدان کوفه بود. او کسی بود که در مرتبه سوم نامه های اهل کوفه را برای امام حسین علیه السلام به مکه برد و پاسخ امام را برای کوفیان بازگرداند. هنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد و در منزل مختار ساکن شد، سعید از اولین کسانی بود که حمایت خود را از امام حسین علیه السلام اعلام کرد و گفت که آماده است تا جان خویش را در راه یاری‌اش فدا کند.مسلم بن عقیل نامه‌ای برای امام علیه السلام نوشت و باز به وسیله سعید به مکه فرستاد. سعید بن عبدالله با کاروان حسینی به کربلا آمد، در شب عاشورا با سخنانی زیبا حمایت خود را از امام حسین اعلام داشت، و در روز عاشورا به شهادت رسید. ابصار العین، ص 125.

(5) روی عن رسول الله صلی الله علیه و آله:" انه سیدُ‌الشُّهداء مِن الاوَّلینَ و الاخِرینَ فِی الدُّنیا وَ الاخرةِ ، وَ سیِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّةِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِینَ" ابن‌قولویه، کامل‌الزیارات، ص148؛ مجلسی، بِحار الأنوار، ج 44، ص 238.

(6) تمیمی دارمی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، محقق، شعیب الأرنؤوط، ج 15،‌ ص 413، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم،‌ 1414ق. 

(7) امام رضا(ع) فرمودند: «هر کس روز عاشورا به دنبال انجام کارها و حوائجش نرود، خداوند حوائج دنیا و آخرت او را برآورده می سازد و نیز اگر کسی روز عاشورا را روز حزن و اندوه قرار دهد، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت را روز شادی و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانش به دیدار ما روشن خواهد شد. لیکن اگر کسی روز عاشورا را روز برکت و کسب و کار قرار دهد و برای خان اش چیزی در آن روز ذخیره کند آنچه ذخیره کرده برکت نخواهد داشت.» عیون اخبار الرضا به نقل از آشنایی با قبله هفتم


  • سید محمد عبداللهی



برخی گاهی این ابهام و سوال را مطرح می کنند که اگر خداوند به انسان گفته است نماز را برای خودتان می خوانید،  چرا در عین حال چنین به نماز اهمیت داده که اگر نخوانیم و اقامه اش نکنیم ما را مجازات می کند. آنچه در ادامه می آید شرح و تفصیلی در این باره است.

آنچه گفته می شود که نماز برای خود انسان است، یعنی نماز برای خدا سودی ندارد، نه این که از سود نماز می توان چشم پوشید، بلکه بالاتر باید گفت چون این سود همان سعادت انسان است. تحصیل آن لازم است و خداوند تحصیل این سعادت را بر انسان لازم کرده و انسان را ملزم به طی مسیری نموده است که هدف از خلقت انسان تأمین شود.

سه نکته در پاسخ به یک شبهه

اما درجواب این سوال چند نکته را باید توجه داشت:

اول این که هدف خداوند از خلقت انسان، رسیدن انسان به کمال و سعادت اخروی است، یعنی همان رشد آگاهانه و اختیاری انسان.

موضوع دوم این است که برای طی این مسیر و رسیدن به این رشد، نماز کارسازترین وسیله و ابزار است. به عبارت دیگر خلقت انسان به گونه ای است که این ابزار به نحو شایسته ای انسان را به این نقطه مطلوب نزدیک می کند.

نکته سوم این است که طی نکردن این مسیر برای انسان به معنی این است که انسان به طور تکوینی مسیری را طی کند که باطن آن سوختن و عذاب است به عبارت ساده تر خداوند عذاب جداگانه ای برای انسان بی نماز مقرر نمی کند بلکه اثر وضعی ترک نماز، عذاب است.

دیدگاه شهید مطهری درباره رابطه میان عمل و جزا

برای درک ارتباط نماز و جزا مطلبی را از زبان استاد مطهری نقل می کنیم. این مطلب هر چند در مورد تناسب عمل و جزاست ولی برای فهم این که اصلا چرا خداوند برای ترک عملی مثل نماز که سودش برای انسان است جزا - و به تعبیری مجازات - در نظر گرفته است.

شهید مطهری در این باره می گوید: بعضی از مجازاتها تکوینى است، یعنى در نظام خلقت و طبیعت انسان یک کارى مى کند که عکس العمل یعنى نتیجه و اثرش را در همین دنیا مى بیند. آدمى که مشروب مى خورد، به او گفته اند مشروب نخور، وقتى خورد مجازاتش را در همین دنیا مى بیند یعنى روى اعصاب، کبد و جهازات دیگرش مى بیند. این واقعا مجازاتى است در همین دنیا، ولى درباره این مجازات، انسان این طور فکر مى کند که آن کسى که مشروب خورده، چند لحظه مشروب خورده؟ این مجازات هم باید همین مقدار باشد. در مجازاتهاى بشرى است که این حسابها در میان مى آید، مى گویند این اثر این کار است. یا مثل این است که کسى بگوید آقا! کنار لبه پرتگاه کوه نرو، چون لازمه این کار لغزیدن و پرت شدن است. حال یک کسى خیرگى کرد و لب پرتگاه رفت، مى افتد و استخوانهایش خرد مى شود. حالا اگر کسى بگوید میان این جزا و این عمل تناسبى نیست، حالا من خیرگى کردم یک قدم رفتم آن طرف تر، باید این چنین مجازات بشوم که از صدمتر کوه بیفتم پایین که تمام مغزم خرد بشود؟ مى گوییم اینجا وقتى مى گویند جزا یعنى رابطه علت و معلول. این کار را نکن که دنبالش این اثر را دارد. آن اثر فرزند و نتیجه ضرورى و حتمى و جبرى آن کار در نظام خلقت است، نمى تواند از آن جدا باشد. اگر از نوع مجازاتهاى اجتماعى بود، این را مى گفتند ولى در اینجا نمى گویند.

قران می گوید عمل شما همان جزای آن است

 قرآن منطقى دارد که از این هم یک درجه بالاتر است. قرآن معتقد است که همین عمل انسان، نفس عمل انسان جزاى اخروى است. ممکن است بگویید از نظر علمى نمى توانیم توجیه کنیم. اگر هم نتوانیم توجیه کنیم ولى قرآن این را گفته، یک روزى شاید بشر بتواند توجیه کند. عده اى معتقدند توجیه هم مى توان کرد. درست است که قرآن تعبیر به "جزا" مى کند اما جاى دیگر بیان مى کند و مى گوید خود عمل شما همان جزاست.

 فهم مفهوم کلمه مجازات مهم است، یعنى باز مسأله کیفر در ذهن نباید وارد شود، کیفر به آن معنایى که ما مى گوییم، همان مفهوم تأدیب کردن، تنبیه کردن، تشفى پیدا کردن یا تهدید کردن، اسباب عبرت دیگران فراهم کردن. عرض کردیم که نه - مفهوم مجازات اخروى- این نیست،

آتش قیامت همانی است که خود افروخته است

شهید مطهری در ادامه تصریح می کند: در مجازات تکوینى اگر ما مجازات مى گوییم، البته لفظ آن با لفظ مجازات هاى اجتماعى یکى است ولى ماهیتش دوتاست. کسى که در اثر یک هرزگى پنج دقیقه اى دچار بیماریهاى سفلیس و (ایدز)ونظیر آن مى شود و بعد تا آخر عمر دامن گیرش مى شود و احیانا در نسلش هم تا چند نسل ادامه پیدا مى کند، ما به آن مى گوییم مجازات. در این طور موارد عرض کردیم جاى این حرف نیست که کسى بگوید تناسب- وجود ندارد- ، چون آن را براى این وضع نکرده اند که شما بگویید حالا که براى این وضع کرده اند مى خواستند کمترش را وضع کنند. آن - مجازات-  نتیجه قهرى و جبرى این- عمل- است، یعنى این راهى است که نهایتش آن است. شما نمى توانید به خدا اعتراض کنید که این راهى که من همین طور از این طرف در پیش مى گیرم و آخرش منتهى مى شود به مثلا افغانستان، تو یک کارى بکن که من از این راه بروم ولى به افغانستان نرسم. این محال است. شما مى توانید مثلا بگویید که اى کاش من نبودم، عالمى نبود، اما نمى توانید بگویید که اى کاش من بودم، عالم هم مى بود، راه هم مى بود و من هم از این طرف مى رفتم ولى به افغانستان نمى رسیدم. چنین چیزى محال است

اگر ما باشیم و قرآن، قرآن مى گوید این خود عمل شماست نه چیز دیگر. شما مى توانید از خدا این توقع را داشته باشید که من نباشم تا این عمل را ایجاد کنم و اساسا عمل ایجاد نشود، نه اینکه عمل ایجاد شود ولى خودش خودش نباشد. قرآن مى گوید آن عقرب گزنده جراره قیامت که چنین تو را مى گزد، همان گزیدنى است که تو در دنیا در فلان ساعت مرتکب شدى، هیچ چیزى معدوم نمى شود، هر چیزى که موجود شد یک وجهه اش معدوم مى شود، یک وجهه دیگرش باقى است، وجود این جهانى اش معدوم مى شود، وجود آن جهانى اش باقى است، تو خیال مى کنى معدوم شد، واقعا باقى است.

قرآن مى گوید:  "و وجدوا ما عملوا حاضرا/  آتش قیامت همانى است که خودش افروخته"، همین عمل است، نفس عمل است که در آنجا تجسم پیدا مى کند، پس چیز زائدى نیست، چون جزا با عمل دو تا نیست. 

واحد پاسخگویی مرکز تخصصی نمازقم

http://qunoot.net/


  • سید محمد عبداللهی

همراه با قرآن
نگاهی به آیه 45 سوره بقره


وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِینَ‏

واز صبر ونماز یارى جویید واین کار جز براى خاشعان، گران وسنگین است.


هر چند این آیه به دنبال خطاب‏هایى که به یهود شده آمده است، ولى مخاطب آن همه‏ى مردم هستند. در روایات مى‏خوانیم که حضرت على علیه السلام هرگاه مسئله‏ى مهمى برایشان رخ مى‏داد به نماز مى‏ایستادند واین آیه را تلاوت مى‏کردند.

در روایتى از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نقل شده، که صبر بر سه نوع است:

1-     صبر در برابر مصیبت.

2-     صبر در برابر معصیت.

3-     صبر در برابر عبادت. [1]

بنابراین آنچه در روایات آمده که مراد از صبر در این آیه روزه است، اشاره به یکى از مصادیق صبر دارد.

نماز براى رسول اللّه صلى الله علیه وآله و امثال او نور چشم است [2] ولکن براى بعضى‏ها که خشوع ندارند، چون بار سنگین است. خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضاى بدن است.

نمازِ با توجّه، انسان را به یاد قدرت بى‏نهایت خدا مى‏اندازد و غیر او را هر چه باشد کوچک جلوه مى‏دهد. مِهر او را در دل زیاد مى‏کند، روحیّه‏ى توکّل را تقویت مى‏کند وانسان را از وابستگى‏هاى مادّى مى‏رهاند. همه‏ى این آثار، انسان را در برابر مشکلات مقاوم مى‏سازد.

صبر و مقاومت، کلید تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مى‏کنند، امّا نه به خاطر نماز و حج و زکات، بلکه به خاطر مقاومت و پایدارى آنها؛ «سلام علیکم بما صبرتم» [3] چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزکات نیز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبرى الهى، صبر است؛ «جعلنا منهم ائمّةً یهدون بأمرنا لمّا صبروا»[4]

شاعرى به نام نجاشى، که یکى از دوستداران حضرت على علیه السلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام، هشتاد ضربه تازیانه به او زدند وبیست ضربه نیز به خاطر ارتکاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت! اطرافیانِ نجاشى که قبیله‏اى مهم در کوفه بودند از على علیه السلام گلایه کردند که چرا یاران خود را نگه نمى‏دارد؟! طارق‏بن عبداللّه رئیس آنها با ناراحتى به امام گفت: شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمى‏شوید؟ شخصى همانند نجاشى نباید شلاّق بخورد، ما این گونه رفتار را تحمّل نمى‏کنیم. امام در جواب او این آیه را تلاوت فرمود: «و انّها لکبیرة الاّ على الخاشعین» طارق نیز به معاویه پیوست.

بنابراین گرچه آیه درباره نماز است، ولى در موارد مشابه مى‏توان از آیات قرآن استمداد کرد.

پیام های مهم

1.     صبر ونماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشکلات است. «استعینوا بالصبر و...»

2.     هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بیشتر کنیم، امدادهاى او را بیشتر دریافت کرده و بر مشکلات پیروز خواهیم شد. «استعینوا بالصبر و الصلوة»

3.     استعانت از خداوند در آیه‏ى «ایّاک نستعین» منافاتى با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «استعینوا بالصبر»

4.     سنگین بودن نماز، نشانه‏ى تکبّر در برابر خداست. «لکبیرة الاّ على الخاشعین»

 

منبع: تفسیر نور ج1 تالیف حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی

پی نوشت:


1 بحار، ج‏71، ص‏77.
2 بحار، ج‏16، ص‏249.
3 رعد، 24.
4 سجده، 24.


  • سید محمد عبداللهی

بی تردید یکى از بزرگترین لطف و عنایت هایی که خداوند به بنده هاش کرده نمازه. با زبان اهل دل، نماز این فرصت طلایی و بی نظیر رو بهمون میده که هر روزى چند بار ناگزیر با خدا حرف بزنیم، و با آن مهربانترین مهربانان ارتباط برقرار کنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم، و با این خلوت انس نیاز با خدا بودن ، و "بی خدا هیچ نبودن" و "با او همه چی بودن" و به تعبیری زیبا و کامل "تنها بنده خدا بودن" رو در خودمون  تقویت کنیم. و زیبا ترین وجه این روش رسیدن به محبوب اینه که نماز در اختیار همه است. همان فرم و قالب و مناسکی که در اختیار پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله به عنوان ولی الله کامل قرار دارد ، در اختیار من و تو هم هست اما ما غالباً قدر نماز و اهمیت نماز را نمی دونیم. و نگاه خیلی از مسلمونا نگاه رفع تکلیفی و برداشتن باری سنگین  به نمازه . شاید یکی از علت هایی که مزه حقیقی و واقعی نماز رو حس نمی کنیم همین نوع نگاهمون باشه. اما در نگاه انسان کامل علی  ولی الله که درود و سلام خداوند و پاکان روزگار بر او باد ، "نماز مثل چشمه‌ى آبى است درِ خانه‌ى شما، که روزى پنج بار شما در این چشمه‌ى آب شستشو میکنید." این شستشو میتواند براى دلهاى جوان آثار ماندگارى داشته باشد. با پاکی دل و خدا را حاضر و ناظر دونستنه که میتونیم سخن نافذ و تأثیرگذار را از خداى متعال هدیه بگیریم.

برای این که نوع نگاه و نگرش امام علی علیه السلام به این موهبت و نعمت بی بدیل خداوند رو با جان و دلمون فهم کنیم بهترین و آسون ترین راه اینه که فرمایش مولی رو ببینیم. انسان بزرگی که خود امیر و سرسلسله اهل معرفت و بندگی ست .

خطبه 199 نهج البلاغه گوشه ای از اقانیوس بی کران نماز رو بهمون نشون میده ،که "اگر در خانه کس است یک حرف بس است." و به قولی "عاقلان را اشارتی کافی است"

«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً أَ لَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَى أَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِینَةُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّةُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَ التَّبْشِیرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها فَکَانَ یَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ یَصْبِرُ عَلَیْهَا نَفْسَهُ .


کدهای رمز گشای نماز در خطبه 199 نهج البلاغه

 

1- نماز، نسیمی که گناهان را مثل برگ ها پاییزی می ریزد.

نسخه مطمئنی که امام در اختیار بیمارانی قرار میده که روحشون دچار فرسایش و آسیب شده  ، اینه که با وجود نماز جایی برای ناامید شدن از رحمت بی منتهای الهی وجود نداره چرا که یکی از بزرگ ترین حیله گری های شیطان درباره انسان اینه که آروم و بی صدا بیمار رو از درگاه رحمت الهی ناامید و مأیوس کنه و با پیش کشیدن عمق بیماری و گناهان انسان، و این که "دیگه آب از سرت گذشته" ، صحنه را به گونه ای نشان میده که انگار جایی برای بخشیده شدن وجود نداره در حالی که نگاه و نگرش امام علی (ع) درست در نقطه مقابل  ابلیس قرار داره. ایشان در حکمت 299 سخنی شگفت انگیز دارند "ما اَهَمَّنی ذَنب اُمهِلتُ بَعدَهُ حَتّی اَصَلّیَ رَکعَتَینِ وَ اَساَلَ اللهُ العافِیَه / مرا اندوهگین نکند گناهی که پس از آن مهلت یابم  دو رکعت نماز بگذارم و از خداوند عافیت طلبم."

 

2-  نماز قدرتی که زنجیرها را از روح آدمیان باز می کند.

حقیقت اینه که دلدادگی ها و دلبستگی های افراطی و بی حساب و کتاب به داشته ها مون  و حسرت ها و آرزوهای غیر منطقی و خیالی در به دست آوردن نداشته هامون و مهمتر از همه الودگی ها و ناپاکی ها و گناهان همه شون زنجیرایی اند که دست و پای جان و روح ما رو بستن و سنگین مون کردن و امکان حرکت در مسیر درست رو از ما سلب کردن . می تونی تصور کنی، دو نفر در مسیری با هم راه می افتن ، اولی هیچ بار اضافه ای با خودش نداره و سبکبار و سبکبال سلانه سلانه میره، اما دومی فوق تحمل و طاقت وتوان خودش بار اضافی برداشته و داره میره . معلومه در چنین وضعیتی نمی تونه حرکت کنه و به راه ادامه بده و خودش رو به مقصد و مقصود برسونه.

پس شرط رسیدن به مقام تقرب و لذت انس با خداوند اینه که از دست و پای خود مون زنجیرها و بارها و غل ها و هر چی که سنگینمون می کنه و اجازه طی مسیر را از مون می گیره  رو باز کنیم وآزاد و رها بشیم . و تنها راه رهایی روح از سرگشتگی ها و گمگشتی ها رو امام علیه السلام بهمون معرفی می کنن" هرکه می خواهد خود را از این زنجیرهای سنگین رها سازد بداند که چاره کار و راه گریز در نماز است و سرپنجه های نماز می تواند جان او را از میان این زنجیرها رها سازد."

 

3- نمازچشمه ای برای شستشوی جان

در این نگاه، دنیا و محاسبات و معادلاتش گرد و غبارها و عرق کردن هاییه که اگه بر تن و جان کسی بنشینه چرک آلود و کثیفش می کنه ،اره دل مشغولی های دنیا می تونه غبار غفلت و فراموشی رو بر ذهن و ضمیر مون بنشونه و یواش،یواش و به تدریج از  خود واقعی مون که همون یاد حقه دور مون بکنه. اما تصورشو بکن وقتی کسی روزی پنج بار به حمام بره، آیا این چرکا و غبارا و عرق ها روی تنش می مونه؟ مسلمه که نمی مونه . اگر کسی هر روز پنج بار خودشو را  توی چشمه ای  زلال شستشو بده قطعا از چرک و کثیفی و غبار از پاک خواهد شد. نماز نیز در این تعبیر چنین ماهیتی داره و جان مشتاقان حق را از غبار اوهام و تخیلات و آلودگی های روحی و غیر حق شستشو می ده.

__________


ترجمه خطبه:

پای بند امر نماز شوید، و بر آن محافظت نمایید، و آن را زیاد بخوانید، و به نماز به خداوند تقرّب جویید، زیرا بر مؤمنین امرى واجب در اوقاتى معین است. آیا پاسخ اهل عذاب را نشنیدید زمانى که از آنان پرسیده مى‏ شود: «چه چیز شما را به جهنّم آورد مى ‏گویند : از نمازگزاران نبودیم» نماز همچون ریختن برگ درخت گناهان را مى‏ ریزد، و همچون بندى که باز گردد بند گناهان را مى ‏گشاید. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نماز را به چشمه آب گرمى که بر خانه انسان باشد و شبانه روزى پنج نوبت خود را در آن بشوید تشبیه کرده است، که آیا چرک و آلودگى در بدن چنین کسى باقى خواهد ماند از مردم مؤمن حق نماز را آنانى شناختند که زیبایى متاع دنیا، و مایه چشم روشنى از فرزندان و اموال آنان را به خود مشغول نکرده، خداوند سبحان مى ‏فرماید: «مردانى که آنان را تجارت و داد و ستد از ذکر خدا و به پا کردن نماز و اداى زکات باز نمى ‏دارد». رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با اینکه مژده بهشت را از خداوند دریافته بود خود را براى نماز به زحمت مى ‏انداخت، به خاطر اینکه خداوند به او فرموده بود: «اهل خود را به نماز امر کن، و نسبت به آن شکیبا باش». آن حضرت اهلش را به نماز امر مى ‏فرمود، و خود نیزدربه پا کردن آن شکیبایى به خرج مى‏ داد.



  • سید محمد عبداللهی


فهم جان


گـل خـندان کـه نخندد چه کند

عــلم ازمـشک نـبندد چـه کند
مـاه تـابـان بـه جز از خوبی و ناز

چـه نـماید چـه پسندید چه کند
آفـتـاب ار نـدهد تـابش و نـور

پس بـدین نـادره گنـبد چه کند

 

گاه برای این که علاقه‌ و جدیت ما به نماز بیشتر شود؟ تذکر دل می‌خواهیم، استدلال‌ها را بسیار خوانده و می‌دانیم؟  

نخست باید ضرورت و اهمیت و فایده نماز را با دل و جان فهم کنیم. و مرتب دل را به قول عرفا با آن درگیر کنیم.

حرف دل چیست حرف دل این است که منشأ میل و اشتیاق  به ملاقات و گفتگو با هر کسی، میزان و محبت و عشق است و البته این عشق و محبت نیز با شناخت و معرفت حاصل می‌گردد. و هرچه از کمال و جمال و خوبی های یار بیشتر بدانیم عطش اشتیاق ما برای رسیدن به او بیشتر خواهد شود.

 از سویی دیگرقانون و نظام آفرینش این است که آدمی‌ ، با بدنی مادی در این دنیا زندگی می‌کند، اما با تمام وجود خود راهی سرایی دیگر برای ملاقات با آفریدگار خویش می‌باشد .و سرای طبیعت منزلگاهی ماندگار و جاودانه اش نیست.

پر واضح است که آدمی در این دنیا نیازهایی دارد که رسیدن به آنها برایش لذت هم دارد، چرا که نیاز فقر است و انسان عاشق کمال و دوست ندارد در فقر بماند. از این رو ناخودآگاه به دنیای مادی، گذرا و فانی دل می‌بندد چنین می پندارد که از این ذهگذر می تواند از جاده فقر و نیاز عبور کرده و غنی و بی نیاز گردد و به کمال برسد. گاه این دلبستگی‌ها و ودست و پا زدن ها و تکاپوها در این عبوراز مسیر زندگی مادی به حدی می‌رسد که مقصد ومقصود وحبیب و محبوب را فراموش می‌کند، چه رسد به قول و قرارها با معشوق حقیقی را.

الف – اینجاست که انسان نیاز به یادآوری دارد؛ نیاز دارد لحظاتی دنیا و جلوه ها و جلوه گری هایش را کنار بگذارد و با محبوب دیدار کرده و به راز و نیاز با او بپردازد؛ بنابراین نماز را برای توجه به محبوب و یادآوری مقصد و مقصود فراموش شده قرار داد و فرمود: گرفتاری ها و لذت‌ها و رنج های تو در این حیات مادی بسیار است، اما فراموش نکنی که هیچ موجودی در این عالم، نه «إله» و «معبود» توست و نه «ربّ» و صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی توست؛ پس برای این که به یاد من باشی و مرا فراموش نکنی، نماز بخوان:

«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» (طه، 14)

ترجمه: به یقین این منم خداى یکتا که جز من معبودى نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را به یاد من برپا دار.

ب – وقتی انسان "الله" که إله و ربّ اوست را فراموش می‌کند، دچار خود نگری می‌گردد، به گونه‌ای که خودش را همه کاره و مؤثر در وجود می‌بیند، خودش را محور می‌انگارد ... و خلاصه دچار نوعی تکبر و خودبزرگ‌بینی نیز می‌شود، از این رو اغلب نظر خودش را از علم و حکمت الهی برتر می‌بیند و میل خودش را به امر او ترجیح می‌دهد. و تنها عبادتی که این تکبر را می‌شکند، نماز است. لذا بانوی اسلام حضرت فاطمه علیهاالسلام در خطبه فدک و بیان فلسفه برخی از احکام فرمودند:

«فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ»

ترجمه: پس خداوند، ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر قرار داد.

ج – خواهنده عرصه کمال و وصال معشوق باید بداند دنیای مادی، پست‌ترین مرتبه‌ی وجود است. وقتی انسان به دنیا و چیزی حقیر و کوچک مشغول و سرگرم شد و از سرای دیگر(مرتبه عالی حیات انسانی) ودیدار و ارتباط با محبوب غافل شد، مرتبه وجودی خودش نیز به همین اندازه پایین می‌آید و کوچک و کوچکتر می شود. از این رو هر از چندگاهی از این کارگاه کوچک که مثل زندان است، باید بیرون بیاید، با دیگران و مراتب بالاتر ارتباط برقرار کند تا خود نیز رشد یابد، لذا فرمود: «ألصَّلاة مِعرَاجُ المُؤمِن»، یعنی نماز وسیله صعود بالا رفتن مؤمن به مرحله کمال است. پس انسان اگر عاشق رشد و کمال حقیقی «نه مجازی» شد، عاشق نماز نیز می‌شود. چون نماز بهترین و عالی ترین وسیله این ارتباط و ملاقات است.

در قرآن کریم می‌فرماید، انسان گناهکار وقتی می‌میرد و حقیقت خود و عالم هستی و آن چه انکار یا حتی مسخره‌اش می‌کرد را مشاهده می‌کند، به خدا التماس می‌کند که او را برگرداند تا عمل صالح انجام دهد:

«حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُون » (المؤمنون، 99)

ترجمه: تا آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد، مى‏گوید: پروردگارا مرا بازگردانید.

از برخی اهل دل چنین گزارش شده  است: (از آن جهت که خواب شبیه و نوعی مرگ است) صبح که از خواب بیدار می‌شدند، ابتدا  آیه بالا را تلاوت می‌کردند و سپس می‌گفتند: خب، حالا خدا دعایت را مستجاب کرد و تو را برگرداند، بسم الله، ببین چه می‌کنی؟

وبرخی دیگر از اهل دل نیز در خانه‌ی خود (قدیم‌ها رسم بود) قبری حفر کرده بودند و گاه در آن می‌خوابیدند و این آیه را تلاوت می‌کردند و سپس بلند شده و بیرون می‌آمدند و به خود می‌گفتند: فکر کن مُردی، دعایت مستجاب شد و بازگشتی. [چرا که مرگ دم به دم است، چنان چه روزها و حتی لحاظ گذشته ما مُرده است – پس حال که زنده‌ایم، گویا بازگشت داده شده‌ایم]

حال این حکایت ماست و یا باید درس ما باشد؛ هر کسی دوست دارد با قدرت برتر ملاقات و گفتگو داشته باشد و اگر شد رفاقت و صمیمت نیز داشته باشد. همه تلاش ما در زندگی برای این است که به کمالی برسیم و به آن متصل گردیم. در این عالم کسی نیست که آرزوی دیدار و گفتگو با معشوق و محبوب را نداشته باشد و اگر محبوب او مقام والایی داشت، اجازه ورود، حضور و ملاقات و گفتگو با او را برای خود موفقیتی بزرگ می‌داند و اگر این گفتگو با صمیمت و برقراری دوستی شد که دیگر اوج موفقیت است.

حال خداوند کریم می‌فرماید: نگران مباش، ملاقات تو با من فقط به آخرت موکول نشده است، تو و همه عالم آفریده من، دست پرورده من، روزی خور من و خلاصه فقیر درگاه من‌ هستید و همه در محضر من حاضر هستید – در من فراموشی راه ندارد، اما تو گاه و بیگاه مرا فراموش می‌کنی.

اما، اگر عشقِ ملاقات و گفتگوی با من را داری، بیا نماز بخوان و من حداقلِ این ارتباط را بر تو واجب کردم آن هم هر از چندگاهی، بلکه روزانه پنج مرتبه؛ تا اگر از روی عشق و محبت و میل نیامدی، به خاطر وجوبش بیایی. لذا به محض آن که صدای «اذان» را شنیدی، یعنی من به تو «اجازه ورود برای حضور» داده‌ام. اجازه داده‌ام که بیایی با من سخن بگویی؛ پس چرا علاقه‌ای نشان نمی‌دهی و با سر نمی‌دوی؟ چرا این ملاقات برایت سخت شده است؟! چه چیزی از من به تو نزدیک‌تر و از من نزد تو محبوب‌تر است که اشتغال به آن تو را از یاد من غافل می‌کند؟! وقتی می‌گویم بیا و سجده کن، چه چیزی تو را باز می‌دارد؟! خود را والاتر از مخاطبین این امر می‌دانی، یا این که استکبار و تکبر مانع تو می‌شود؟ به ابلیس نیز همین را فرمود:

«قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ » (صاد، 75)

ترجمه: فرمود اى ابلیس چه چیز تو را مانع شد که براى چیزى که به دستان قدرت خویش خلق کردم سجده آورى آیا تکبر نمودى یا از [جمله] برترى‏جویانى (متکبرین)؟

حال حدیث حضرت صدیقه کبرا را مجدد بخوانیم که فرمود: « و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر قرار داد » و توجه داشته باشیم که ترک نماز یا اهمال در آن از تکبر و کاری ابلیسی است.

د – پس اگر سعی کنیم که شناخت و ایمان‌مان به الله جلّ جلاله بیشتر و کامل‌تر گردد، محبت‌ مان نیز تشدید گردیده و عاشق نماز و سایر عبادات می‌گردیم و دائماً مترصدیم تا اجازه ورود «اذان» برسد و ما در محضرش حاضر و به موهبت همنشینی با حضرت یارانسانی الهی شویم.

« قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا » (الکهف، 110)

ترجمه: بگو: جز این نیست که من بشرى مثل شما هستم [با این تفاوت‏] که به من وحى مى ‏شود که خداى شما خدایى یگانه است. پس هر کس به لقاى پروردگارش امید دارد باید عمل شایسته کند و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.


  • سید محمد عبداللهی

اولین راز+فیلم

۲۱
شهریور

من نماز نمی‌خوانم و می‌خواهم به شیوهٔ خودم با خدا ارتباط برقرار کنم!!

اگر چه وقتی اسم عجائب هفت‌گانه به میان می‌آید انسان به اهرام ثلاثه مصر و مواردی از این دست می‌افتد ولی واقعیت این است که این روزها گاهی، حرف‌های عجیبی به گوش می‌رسد که دست کمی از عجائب هفت‌گانه ندارد.

شاید شما هم کسانی را دیده باشید که در پاسخ به این سؤال که چرا نماز نمی‌خوانی؟ اینگونه پاسخ می‌دهند که مهم، ارتباط با خداست و من هم با خدا، ارتباط دارم اما به شیوهٔ خودم.

این افراد بر این گمان هستند که هر کس می‌تواند به هر شیوه و مدلی که تمایل دارد با خدای خویش، رابطه داشته باشد:

  • یکی دوست دارد زیر لب با او صحبت کند؛
  • یکی اینطور می‌پسندد که مدی‌تیشن و مراقبه کند؛
  • و دیگری تمایل دارد همچون یوگی‌های هند، در سکوت، چهار زانو بنشیند چشم‌ها را ببندد و با خدای درون خود خلوت کند؛
  • و آن دیگری می‌خواهد از طریق موسیقی و... با خدا صفا کند.

صحبت‌هایی که اگر چه ظاهر قشنگ و مورد پسندی دارند اما هرگز، [نمی‌تواند درست باشد.] تصور کنید مدیر یک مجموعه در جلسه‌ای که برای تمامی پرسنل و کارمندان خود، گذاشته است اعلام می‌کند که لطفاً حتماً با بنده در ارتباط باشید.

[مدیر می‌گوید:] شما برای ارتباط با من چند راه دارید:

  • می‌توانید برای من نامه بنویسید؛
  • می‌توانید با دفترم تماس بگیرید؛
  • می‌توانید از طریق ایمیل و یا حتی فاکس با من مرتبط باشید؛
  • و یا حتی به آدرس منزل من، تشریف بیاورید.

اگر چه همه این راه‌ها امکان دارد ولی من از شما می‌خواهم که فقط نامه بنویسید. دقت کنید که یک کارمند خوب و منضبط، دقت می‌کند که مدیر، کدام ارتباط را ترجیح می‌دهد و تأکید می‌کند.

اگر چه برای ارتباط و گفتگو با خدا راه‌های فراوان و متعددی هست ولی خداوند حکیم و مهربانمان از ما می‌خواهد «نماز» بخوانیم و تأکید می‌کند که هیچ عبادت و ارتباط و خلوت با او هرگز جایگزین نماز نیست و نخواهد بود و فرمان می‌دهد که «اقم الصلوة لِذکری» برای (ارتباط) و یاد من، نماز را بپا دارید.

در واقع ما نمی‌توانیم بر اساس حدسیات و فرضیات خود با خدا، ارتباط برقرار کنیم و صد البته هم نمی‌توانیم بر اساس تمایلات و پسند خود، عمل کنیم که من با این روش، بیشتر حال می‌کنم و راحت‌ترم. بلکه باید توجه کنیم که محبوبمان از ما چه می‌خواهد و چه می‌پسندد.

و باز در مثالی دیگر، عروس و دامادی را در هفتهٔ اوّل زندگی مشترک خود، تصور کنید. عروس خانم می‌گوید: من برای آشپزی، گوشت، لازم دارم. آقا داماد هم برای خرید، بیرون می‌رود و از آنجا که همسرش را دوست دارد برای او سوسیس و کالباس و همبرگر می‌گیرد. عروس خانم تشکر می‌کند ولی تأکید می‌کنم من گوشت، لازم دارم.

داماد این‌بار نیز از خانه بیرون می‌رود ولی با خود می‌گوید از آنجا که مرغ و ماهی از گوشت قرمز، مفیدتر است بهتر است این را جایگزین کنیم. عروس خانم، تشکر می‌کند ولی باز، اعلام می‌کند عزیزم من برای پخت این غذا، گوشت می‌خواهم.

دقت کنید که هرگز مانعی ندارد که شما در طول شبانه‌روز در سکوت و خلوت خود به هر شکل و شیوهٔ معقولی با خدای خود، ارتباط برقرار کنید ولی یادتان باشد که یوگا، مدی‌تیشن و TM و مراقبه، ذن و خودهیپنوتیزم و تلقین و خلسه، هرگز جایگزین نماز نیست.

  • سید محمد عبداللهی

برای همدیگر!

۱۶
شهریور

 دعایی نجات‌بخش  و آرامش دهنده که می‌تواند در هر موقعیتی به ویژه در محراب عبادت، آذین لب‌ها و زینت‌بخش قنوت‌ نمازمان باشد.

 

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیم‏ [حشر / 10]

پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه ‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و مهرورزی.


  • سید محمد عبداللهی