قنوت

به یاری خداوند متعال و همکاری دوستان بزرگوار در این صفحه در باره معارف و آموزه های دین اسلام به ویژه نماز با هم به بحث می پردازیم

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ مهر ۹۴، ۱۱:۵۸ - فرشاد اشتری
    زیبا...

عبادت مثل قرص آنتی بیوتیک نیست که شما سواد داشته باشی یا نه و اثر خودش را بگذارد . بر اساس معرفت ، توجه شما و علاقه ی شما ، اثر بیشتری در شما می تواند داشته باشد . در هرکسی عبادت این جوری اثر می گذارد .

 از مربیان ورزش شنیده ایم که وقتی انسان شروع به ورزش می کند و شروع به حرکت میکند ، اولین حرکت ها حساب نمی شود . ورزش و تربیت بدنی کنتور نمی اندازد . از یک جایی که ضربان تغییر کرد و خستگی میخواهد به سراغ شما بیاید و عضلات راحت جابجا نمی شود و از آنجا که تاثیرات را روی عضلات می بینی ، آنجا ورزش آغاز میشود . و اِلا تا آنجا حرکت عادی روزانه ی شما بوده است . در عبادت ، روزهای اولی که نماز را شروع می کنیم از آنجایی که خسته می شویم و حوصله نداریم و بعد مقاومت میکنیم ، اراده می کنیم و فکر و انگیزه جور می کنیم برای اینکه این کار را انجام بدهیم ، از آن زمان تربیت می خواهد شروع بشود .

لذا اصل اساسی در عبادت استمرار و یکسانی است . بعضی ها عبادت دعا را تفریحی به سراغش می روند . اثر کمتری روی آنها دارد . شما می خواهید دعای کمیل بخوانید . بگویید : یکسال دعای کمیل می خوانم ، ببینیم آدم می شوم یا نه ؟ یا اینکه یک سال ماهی یکبار میخوانم . یک برنامه . یا هر روز دعای عهد بخوانم . این یک انگیزه است . 

یا اینکه می خواهم نمازم را با اقامه بخوانم . بدون اذان و اقامه نماز نخوانم . نمازم را اول وقت بخوانم . تعقیبات اضافه کنم . یا نماز شب را شروع کنم . این استمرار است . تا یکسال باید برنامه ی تربیتی خودت را استمرار بدهید . هفته ی اول انگیزه داری . از هفته ی دوم خسته می شوید و از هفته ی سوم اثرش را می گذارد . بعد شما مقابل این خستگی مقاومت می کنید و ادامه می دهید . وقتی مقاومت می کنید ، افکار نو و جدیدی را اضافه می کنید . انگیزه های مرده ای را در دلت زنده می کنی مثل اینکه آنها را آب می دهی و یک رویش هایی در قلبت هست . ضعفای قلبت قوی می شوند ، سیدهای قلبت قوی می شوند ، خوبی های قلب تو که همان سادات هستند جان می گیرند ، قدرت پیدا میکنند . بعد از یک هفته بی انگیزگی از بین می رود . دوباره بی انگیزه میشوی . این نوسانات هست . دوباره برای انگیزه سازی باید تلاش مضاعفی بکنید . در ترک عمل خودت را مجازات می کنی و دوباره با انگیزه می شوی و انسان ادبار واقبال قلب دارد تا آخر سال روح تو بزرگ میشود و تو یک چیز دیگری می شوی . قرآن که می خوانند ، اشکت جاری میشود . 

گاهی انسان وقتی لذت می برد ، سراغ عبادت می رود و بعد ول می کند ، او روح خودش را بزرگ نمیکند . هرکسی دوست دارد بعضی مواقع گریه کند . این ارزش ندارد و کار تربیتی نیست . او خودش را تخلیه کرده است . کار تربیتی این است که وقتی از عبادت خصوصا عبادت با برنامه و عبادت واجب خوشم نیامد ، آنرا مرتب انجام بدهم . نمازم را مودبانه ، سر وقت ، درست و حسابی بخوانم ، همین واجب است . همین را با رغبت اندیشه بجا آوردیم و مشت بر دهان قسمتهای بد قلب خودمان بزنیم ، آنگاه بعد از مدتی با آن نوسانات به آن مرحله می رسیم .

شما گاهی چیزی در خانه گم میکنید و می گویید : یقین دارم در خانه هست و خیلی می گردید تا آنرا پیدا کنید . هر وقت بی انگیزه شدید بگویید : همین جا است ، باید بگردم و پیدا کنم . ولی امان از تنبلی . دوست دارم برنامه ای تربیتی بسازند که بگویند : این برنامه هیچ جذابیتی ندارد . ما می خواهیم مدتی موعظه ای را تکرار کنیم . مثلا فقط در مورد معاد و کسی برنامه ی تربیتی برای خودش بگذارد نه بخاطر جاذبه ی آن برنامه . ما گاهی اوقات سخنرانی انجام میدهیم که بدون جاذبه است . ولی خیلی افراد اینها را گوش می کنند . خیلی ها دنبال سخنرانی جذاب می گردند . این کار خیلی غلطی است . سخنرانی و معنویات بازار سیاه پیدا کرده است . آیا باید کسی ما را سرگرم بکند که جذب خدا بشویم ؟ ما اینقدر وضع مان خراب است ؟ شما باید مسجد محل بروید و بگویید حاج آقا قسمتی از سوره ی واقعه را برای شما بخواند و ترجمه کند . بعد اشک بریزند . این جلسه ، جلسه ی عالی است . نه جایی که خیلی رونق دارد بروید . قدم های شما روی شما اثر می گذارد . نه اینکه من با جاذبه های سخن ، دلبری کنم و او را نگه دارم . من قسمت هوس او را تحریک می کنم .

زیباترین نماز زندگیت رو بخون!

  • سید محمد عبداللهی

سجده ی زیبا

۱۵
اسفند

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) در تفسیری زیبا از سجده انسان می فرمایند:

زیباترین حس سجده این است که تو در گوش "زمین" پچ پچ می‌کنى، اما در "آسمان" صدایت را می‌شنوند.







#سجده-نماز-آیت الله مجتهدی
  • سید محمد عبداللهی

نماینده

۰۱
اسفند

نماینده یعنی همان فرد گزینش شده من و شما برای مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری. افرادی که با آنان پیمانی متقابل می بندیم .پیمان و میثاقی دو سویه.ما به آن ها رای می دهیم .آن ها را وکیل خود قرار می دهیم .وکیل فراتر و فروتر از شروطی که موکل در نظر گرفته است کاری انجام نمی دهد.

می خواهم به عنوان یک مسلمان بر اساس تنها یک آیه از قرآن شروط لازم خود را برای فردی که وکیل من در مجلس خواهد بود بنویسم.




"و خدا از پسران یعقوب نبی و قوم ورهروان او پیما ن گرفت . و از میان شان دوازده نفر را به عنوان نقیب و نماینده ی دیگران برگزید و بر انگیخت.خدای به آن نمایندگان و نقبا گفت من شما را همراهی می کنم و با شما هستم اگر:

-         نماز زا اقامه کنید

-         زکات بپردازید

-         به رسولان و فرستادگان من مومن باشید

-         یاری گر و حامی رسولان من باشید

-         نیازمندان را برای خدا فراموش نکنید

در صورت تحقق این شروط علاوه بر همراهی شما عیوب و زشتی های شما پوشش می نهم و می بخشم.و شما را در بهشت خویش منزل می دهم.

اما چنانچه پس از این پیمان ،آن را بشکنید و کفر ورزید و حقیقت این پیمان بزرگ را بپوشانید، بدانید که از مسیر مستقیم منحرف خواهید شد."

سخن بسیار روشن است.نقیب کسی است که از آنچه در جامعه وجود دارد تحقیق و تفحص کند.او نخبه است.آگاه است. از احوال و وضع مردم زمین و زمانه خویش مطلع است. او کسی است که به موجب این وکالت بر اسرار کشور آگاهی می یابد و به اسرار نظام نفوذ می کند.بنابر این از جایگاه و نقش بسیار تاثیرگذاری برخوردار است.

این نقیب ونماینده باید فارغ از ساختارهای ذهنی خویش و اما اگرهای این و آن به موضوع وکالت بیندیشد و برای اجرایی و عملیاتی شدن مفاد پیمان نامه همه تلاش خویش را به کار گیرد.

-         سطحی و قشری نگری موضوعات ازسوی جناب نماینده برای کشورو مردم سم مهلک است. او باید نگاه و نگرش جامع به مسائل کشور داشته باشد. همه حوزه های فرهنگی،اعتقادی،اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به مثابه یک پازل ببیند. بیهوده نیست که از خداوند از میان گروه انبوه بنی اسرائیل تنها دوازده نفر را برمی گزیند. روشن است که همگان برای نمایندگی حق و حقیقت شایستگی لازم را ندارند.

-         علاوه بر این که نقباء و نمایندگان را به لحاظ بعد زمانی محدود وکالت می دهم و او نمی تواند و شاید نتواند مادام العمر شرائط نمایندگی جامعه را داشته باشد. از جنبه های فکری و عملی نیز مطلق نیست. او نقیب و نماینده و صاحب نفوذ منِ مسلمان در جامعه و سرنوشت میلیون ها مسلمان است.

بر اساس آیه دوازدهم سوره مائده،جناب نقیب و نماینده شما

-         نسبت به حفظ و نگهداری وتقویت باورهای مردم پیمان نوشته ای که قرآن و قانون اساسی است را پذیرفته ای.اگر دل بستگی به احیای فرهنگ اسلامی و ایرانی نداری برو کنار خدا نگهدارت. (لئن اقمتم الصلاه... نماز شاه بیت غزل فعالیت های فرهنگی نظام اسلامی و به عنوان نماد و سمبل دین مطرح است)

 

-         شما نسبت به معیشت جامعه و اقتصاد مقاومتی به خصوص رفع تنگناهای معیشتی طبقات متوسط به پایین جامعه مسئولیتی مضاعف و صدچندان داری.اگر برای اخذ موافقت های اصولی و رانت های گوناگون راه میخانه ای را پیش گرفته ای برگرد. که محتسب این بارتنها قوه قضائیه  نیست که مردم و خدای مردم لبالمرصاد است.(و آتیتم الزکاه ... و اقرضتم الله قرضا حسنا...)

 

-         باور اساسی به زیر ساخت های اعتقادی و دینی یکی دیگر از مفاد پیمان نامه الهی بین من و توست. یادت نرود یک زمانی که پای مبارک به مجلس رسید غوغا سالاری های سیاسی و حزبی شما را فراموش کار نسازد.(یادمان است که برخی زمانی آوازه ایمان و باورشان به امام ره و سپس به رهبری گوش فلک را کر کرده بود و الان کجا هستند و چه می کنند!!.)

 

-         "وعزرتموهم " یکی از مهمترین مفاد پیمان نامه وکالت شما دلدادگی است. آقای نقیب یعنی همان نماینده باید دل شما در گرو فرامین رهبری نظام باشد نه تنها زبانتان، حفظ حریم رهبری عادل و تقویت این جایگاه ،حفظ  و صیانت حریم کشور و مردم از چشم دوزی نامحرمان و بیگانگان است.

-         حد وسط و راه اعتدال وکالت پایبندی کامل به این شروط و پیمان هاست.که شکستن این پیمان ها همان و کژی و انحراف جناب نقیب همان. و این نهایت راه اوست که از حمایت و پشتیبانی و توفیق و همراهی خداوند محروم خواهد شد. و سرنوشت محرومیت از عنایت خداوند بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. و همینطور سرنوشت متعهدین بر پیمان نیز بسیار روشن است.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است ......

  • سید محمد عبداللهی

هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد

خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد

***************

حافظ وظیفه ء تو دعا گفتن است بس

در بند آن مباش که نشنید یا شنید

***************

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ.» مائده:6.»

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به(عزم) نماز بر می خیزید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید، و سر و پاها را تا برآمدگی مسح کنید.

... و سخنی کوتاه در رمز و راز مسح

معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم  و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛  با مسح پا هم عرض می کند خدایاهر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم  هر اقدامی که مورد رضایت و خشنودی تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها پاک می کنم تا به زیارت و دیدار تو بیایم . معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.

**********************

... و سخنی کوتاه در اثربخشی نماز

 اگر کسی بعد از گذشت مدت ها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.

نماز ﴿إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان  به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد انسان را تطهیرو پاکیزه می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد و نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛  اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب  و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود  الصلاة معراج المؤمن»


  • سید محمد عبداللهی

خدایی داریم که درمهربانی، دومی ندارد!


هرچه اوخوب خدایی میکند،

ما ولی افتضاح است حال وروزبندگی مان!


برگردیم به آغوشش!

باقی مسیرها مسدوداست!

و نماز همان مسیر همیشه باز به مقصد و مقصود است.


  • سید محمد عبداللهی

مجنون و آب و کوزه و لیلا بهانه بود..
زندان و چاه و یوسف و زلیخا بهانه بود...

میخواست عشق در جهان غوغا بپا کند..
قصه سیب و آدم و حوا بهانه بود..

ابلیس رانده شد چو عشقی در دلش نبود..
آتش و خاک و سجده هم آنجا بهانه بود..

شور کلام مولوی از شوق یاد اوست..
دیدار شمس و عشق مولانا بهانه بود..

تنها به یاد او غزل میگفت خواجه هم..
شاخ نبات و ساقی رعنا بهانه بود..

تفسیر تازه ای ازو در یوش زاده شد..
شعر نو و افسانه نیما بهانه بود..

سهراب در شب بیابان نام او شنید..
تصویر رود و یک زن زیبا بهانه بود..


مجنون و آب و کوزه و لیلا بهانه بود..
زندان و چاه و یوسف و زلیخا بهانه بود...

میخواست عشق در جهان غوغا بپا کند..
قصه سیب و آدم و حوا بهانه بود..

ابلیس رانده شد چو عشقی در دلش نبود..
آتش و خاک و سجده هم آنجا بهانه بود..

شور کلام مولوی از شوق یاد اوست..
دیدار شمس و عشق مولانا بهانه بود..




تنها به یاد او غزل میگفت خواجه هم..
شاخ نبات و ساقی رعنا بهانه بود..

تفسیر تازه ای ازو در یوش زاده شد..
شعر نو و افسانه نیما بهانه بود..

سهراب در شب بیابان نام او شنید..
تصویر رود و یک زن زیبا بهانه بود..

چون سایه ما حکایت اورا رقم زدیم

دلدادگی به دختر سا بهانه بود

مغرور دل ربودن از همچون منی نشو

زیبایی تو و جنون ما بهانه بود

او عشق بود و عاشق و معشوق ،من و تو

گر دل به سپرده ایم تنها بهانه بود

ابو حسن مازنی



فایل تفسیر سوره یوسف دریافت
  • سید محمد عبداللهی

هر جامعه و کشور برای معرفی خود نمادهایی دارد که با آن در میان مردم جهان از نظرگاههای مختلف ارزش گذاری می شوند.ومشاهده عینی آن ها از نزدیک توسط رهگذران و بازدیدکنندگان میزان تعلق خاطر و دلبستگی مردم آن کشور را به حقیقت و واقعیت آن نماد نشان می دهد.

مسجد،مصلی و نمازخانه،برپایی نماز جماعت ،اذان نیز از نمادهای جامعه و کشور ما هستند. و معمولا باید مورد توجه ویژه مردم مسلمان و مسئولین نظام اسلامی باشند. علیرغم تلاش همگانی در ساخت و ساز مساجد و نمازخانه های میان راهی و وجود تعداد قابل توجه مکان های اقامه نماز ، اما به لحاظ کیفیت، بسیاری از این مکان های مقدس در سطح بسیار پایینی قرار داشته و در تراز کشوری که مدعی ام القرای جهان اسلام است نمی باشد.اشکالاتی از قبیل معماری های ناهمگون، تمیز نبودن،پخش نشدن اذان، برخوردار نبودن از امکانات سرمایشی و گرمایشی مناسب، فرش نامناسب و... موجب شده است حضور مردم نمازگزار چشم گیر و قابل توجه نباشد و یا با اعتراض و ناخرسندی نمازگزاران همراه باشد(1).

بی شک شما خواننده محترم هم با اتوبوس سفر کردید و در طول سفر حداقل یک نوبت با زمان نماز مواجه شدید.

 نگهداشتن اتوبوس برای نماز، جای مناسبی که حد اقل دارای وضو خانه و سرویس بهداشتی مناسبی باشد از دغدغه های همه کسانی است که به خواندن نماز اهمیت می دهند.!

در سفری که برای نویسنده به شهرستان بیرجند پیش آمد خوشبختانه نگرانی نخست به توفیق الهی و توجه رانندگان محترم بر طرف شد . خدا را شکر می کنم و دعاگوی رانندگان زحمتکش و محترم هستم. اما متاسفانه نمازخانه ها از همان پایانه یی که در میدان هفتاد و دو تن قم وجود دارد تا مقصد ،از بی نظافتی و شلخته ای و نداشتن مهر تمیز و کافی و سردی غیر قابل تحمل همچنان در رنج بودند.دستشویی ها هم مزید بر علت، آب گرم پیشکش، ولی از شلنگ های پاره شده و جمع شدن آب در کف دستشویی ، نبودن صابون و مایع بهداشتی  به آسانی نمی توان گذشت.

از متولیان محترم پایانه ها و رستوران ها می پرسم

آیا واقعا امکان ندارد همان عزیزانی را که مسئول نظافت و رسیدگی به امور حیاط ها و اتاق ها و.... هستند موظف باشند به امور نمازخانه ی رستوران و حوزه مسئولیت شما برسند؟!واقعا مشکل بودجه دارید؟؟!!! آیا واقعا تمیز نگهداشتن یک نمازخانه شش متری اینقدر زحمت دارد؟!

مسئولین محترمی که خود از همین مردم هستند چقدر برای بزرگداشت شعائر الهی در حوزه مسئولیت خود اهتمام می ورزند؟واقعا نمی دانیم که دشمنانی که مدعی مبارزه با آنان هستیم از طریق تضعیف همین نمادها و اهتمام به بزرگ نمایی باورهای خود  ایمان ما را نشانه گرفته اند.!

ثمره و نتیجه نظارت ستاد های اقامه نماز در استان هاچیست؟!

%d8%ba%d8%b1%d9%81%d9%87-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d9%87%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%b1%db%8c-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%db%8c%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%af%d8%a7%db%8c%d8%b1-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%b4%d9%88%d8%af

پانوشت:

(1)البته نمازگزار واقعی می داند چگونه برابر وظیفه اش عمل کند. و اعتراض و ناخرسندی اش از سر دلسوزی و خیرخواهی است. نمازگزار واقعی در سخت ترین شرایط هم از نمازش نمی گذرد حتی اگر در زیر برف و باران و یا در جبهه نبرد زیر آتش مستقیم دشمن باشد.


  • سید محمد عبداللهی
  • سید محمد عبداللهی

رسم عاشقی

۲۵
آذر

گو تو بسم الله الرحمن الرحیم
تا تورا در زندگی یاری کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

گفته اند:کسی که عاشق یار و دلداری است زمان و مکان نمی شناسد.
کاش من هم رسم عاشقی آن محبوب بی همتا را یاد بگیرم.تا در سخت ترین شرایط و هر گاه او مرا صدایم می کند بی سرو سامان او شوم.بی هیچ ملاحظه و مصلحتی برای دلدادگی سر از پا نشناسم..
ببینیم و لذت ببریم.


  • سید محمد عبداللهی

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نهج البلاغه از دیدگاه بزرگان

قسمت اول

 

نهج البلاغه کتابی ست بسیار عمیق و دقیق که هر کس از بزرگان که اقدام به مطالعه آن نموده اند ناخود آگاه در وصف او سخن با تمجید گشوده اند. در این رهگذر علاوه بر بزرگان دین مبین اسلام برخی از صاحب نظران غیر مسلمان نیز خود را در دریای پر منفعت نهج البلاغه غریق دیده و لب به سخن باز کرده اند. که تنها به بخشی از این تعاریف و توصیفات بسنده می شود

 

گنجینه یاقوت های سخن

علاّمه بزرگوار، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی که از کتاب شناسان بزرگ معاصر و صاحب اثر گران سنگ الذریعه است، در جملاتی چند درباره نهج البلاغه چنین می نویسد: «بعد از انقطاع وحی الهی، کتابی از نظر اعتماد مانند نهج البلاغه تدوین نشده است. کتابی که راه صحیح علم و عمل را به انسان نشان می دهد و پرتویی از علم الهی بر آن تابیده و بوی عطر سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از آن می تراود. نهج البلاغه صدف مرواریدهای حکمت و گنجینه یاقوت های سخن است. مواعظی که در طی خطبه های آن دیده می شود، تار و پود دل ها را به سوی خود می کشد. کلمات قصار آن نیز ضامن سعادت دنیا و آخرت است که طالبان حقایق را به دیدن گمشده خود ارشاد می کند و فرزانگان را به راه سیاست و سیادتشان رهبری می نماید. کتابی که دارای چنین ارزشی است، جا دارد که اندیشمندان در پیشگاهش زانو زنند و کاوش گران آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند».

 

با نهج البلاغه بیگانه ایم!

استاد و متفکّر شهید مرتضی مطهری رحمه الله درباره نهج البلاغه می گوید: «سخنان نهج البلاغه کلّیت دارد و محدود به زمان و مکان و افراد معیّن نیست. مخاطب او انسان است و به همین جهت، نه مرز می شناسد و نه زمان. نهج البلاغه از همه جهات متأثر از قرآن و در حقیقت فرزند قرآن است». استاد در جای دیگری درباره غربت این گنجینه معارف الهی چنین می گوید: «عجیب این است که نهج البلاغه در دیار خودش، در میان شیعیان علی علیه السلام غریب و تنهاست؛ هم چنانکه خود علی علیه السلام غریب و تنهاست. بدیهی است که اگر محتویات کتابی و یا اندیشه ها و احساسات و عواطف شخصی با دنیای روحی مردمی سازگار نباشد، این کتاب و یا آن شخص عملاً تنها و بیگانه می ماند، هر چند نامش با هزاران تجلیل و تعظیم برده شود. ما باید اعتراف کنیم که با نهج البلاغه بیگانه ایم. دنیای روحی ای که برای خود ساخته ایم، دنیای دیگری است غیر از دنیای نهج البلاغه».

 

تحیّر دانشمندان از نهج البلاغه

علامّه سید هِبة الدین شهرستانی، فقیه و اسلام شناس نامدار شیعی، در بیان دلیل شگفتی و تحیّر دانشمندان و ادیبان از کتاب نهج البلاغه چنین می نویسد: «دانشمندان بسیاری نهج البلاغه را ستوده و اعتراف کرده اند که مطالبِ عالی آن، در حدّ اعجاز است؛ چنانکه عقول ایشان از عظمت درخشش خطبه ها و جملات آن به حیرت افتاده اند. لیکن باید گفت تعجب ادبا تنها به ملاحظه انسجام الفاظ نهج البلاغه نیست و تحیّر دانشمندان نیز به این نیست که معانیِ بلیغ آن به سر حدّ اعجاز رسیده، بلکه شگفتی و تحیر آنان، همه و همه در تنوع مقاصد و منظورهای گوناگونی است که در خطبه ها و کلامِ آن وجود دارد و امام علیه السلام از عهده بیان آنها به خوبی برآمده و برتری شخصیت خویش را بر همگان آشکار کرده است».

 

غنای فکری نهج البلاغه

استاد محمدتقی جعفری رحمه الله که خود از شرح نویسان کتاب شریف نهج البلاغه است، درباره این کتاب می گوید: «آن روز که نهج البلاغه علی بن ابی طالب علیه السلام بی طرفانه و با دقت رسیدگی شود، از تمامی مکتب های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و فلسفی بی نیاز خواهیم شد».

 

صدای امام از آن سوی کلمات نهج البلاغه

عباس محمود عَقّاد، نویسنده و تاریخ نگار معروف مصری، در جملاتی درباره نهج البلاغه چنین می گوید: «در کتاب نهج البلاغه نور آیات توحید و حکمت الهی، چنان درخشان و پرتوافکن است که بررسی و تحقیقِ همه پژوهندگان معارف الهی را شامل می شود. به طور کلّی، مهر شخصیت علوی از پشت سطرها و از میان حروف این کتاب پدیدار است که اگر خوب دقت کنی و گوش فرا دهی، صدای امام را از آن سوی کلمات می شنوی، و نه صدای دیگری را».

 

تقویت روح مردانگی

دکتر زَکی مُبارک، استاد دانشگاه الازهر مصر، درباره تأثیر مطالعه کتاب نهج البلاغه می نویسد: «من اعتقاد دارم که مطالعه کتاب نهج البلاغه، روح شهامت و مردانگی انسان را تقویت می کند؛ زیرا از روح بزرگ و پرتوانی صادر شده است که در برابر تمام دشواری ها، چون شیر ایستاده است».

 

محتوای ژرف

عبدالوَهّاب حَمورا، استاد علوم اسلامی دانشگاه فؤاد قاهره، درباره محتوای عمیق و گستردگی دامنه علوم مختلف در نهج البلاغه چنین می گوید: «نهج البلاغه شامل همه آن چیزهایی است که پژوهشگران بزرگ، استادان اخلاق، فیلسوفان، دانشمندان، پیشوایان مذاهب، و سیاست مداران پرهیزکار می توانند بگویند یا بنویسند. نیروی شگرف پندها، توصیه ها، عمق بینش و ژرفای محتوای نهج البلاغه، به خوبی نشان می دهد که این اثر جاودانه، از اندیشه بی نظیر امام علی علیه السلام است».

 

موزونی واژه ها

علی الجُندی، رئیس دانشکده علوم دانشگاه قاهره، درباره سَجع و نظم کلمات و عبارت های نهج البلاغه می گوید: «بامطالعه نهج البلاغه نوعی خاص از آهنگ موسیقی بر اعماق احساسات انسان پنجه می افکند. این کتاب از نظر سَجع و نظم و ترتیب کلمات و جملات، طوری مرتب است که می توان آن را شعر مَنثور نامید».

 

ذخیره جاودانه ادب جویان

استاد ناصیف یازجی، نویسنده معروف مصری، درباره تأثیرگذاری کتاب نهج البلاغه بر ادبیات و لغت عرب می گوید: «مهارت من در فنّ نویسندگی، در اثر مطالعه و بررسی قرآن کریم و خطبه های شیوای نهج البلاغه است؛ زیرا این دو کتاب با عظمت، گنج بی پایان زبان عربی و ذخیره جاودانه ادب جویان است و محال است که یک نفر ادیب لغت عربی، بدون اینکه شب ها را تا سحر به مطالعه و غور و بررسی این دو کتاب و اندیشه در بهترین اسلوب های آن مشغول باشد، نیازمندی خود را برطرف نماید».

 

الهام رستگاری

شیخ محمد عبده، دانشمند و مفتی اهل سنت و استاد دانشگاه الازهر مصر، درباره آشنایی خود با کتاب نهج البلاغه چنین می نویسند: «من در مطالعه نهج البلاغه علی علیه السلام ، از فصلی به فصلی دیگر می رسیدم و حس می کردم که پرده های سخن عوض می شود و آموزشگاه های پند و حکمت تغییر می یابد.

 

گاهی خودم را در جهانی می یافتم که روح بلند معانی، با زیور و عبارت تابناک آن را آباد ساخته است. این معانی بلند، دل ها و روان ها را روشن می سازد تا بدانها الهام رستگاری بخشد و از لغزش ها دورشان کند و به شاهراه فضیلت و کمال هدایتشان نماید. نیز گاهی احساس می کردم که عقل نورانی که هیچ شباهتی با اجسام ندارد، از عالم الوهیت جدا گشته و به روح یک انسان اتصال یافته و او را از لابه لای پرده های طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملکوت اعلی بالا برده و به شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانیده است».

 

آیات و نشانه های حکمت

استاد حسین نائل مِرْصَفی، استاد علوم بلاغت در دانشگاه الأَزهر مصر درباره نهج البلاغه می گوید: «نهج البلاغه کتابی است که خداوند آن را دلیل روشنی قرار داد تا ثابت کند که علی علیه السلام بهترین شاهد زنده نورانیّت و پرتو بخش قرآن، حکمت، دانش، هدایت، اعجاز و فصاحت آن کتاب آسمانی است. آیات و نشانه های حکمت ارزنده، قوانین صحیح سیاست، پندهای روشن و دل نشین، و برهان های گویا و استواری که علی علیه السلام در این کتاب آورده، خود دلیل فضیلت مافوق تصور و بهترین آثار پیشوایی بحق است که هیچ یک از حکمای بزرگ، فیلسوفان عالی مقام و نوابغ روزگار، نظیر آن را نیاورده اند».

 

چشمه های بلاغت

محمّد مُحیی الدین عبدالحمید، استاد دانشگاه الازهر مصر، راجع به فصاحت و بلاغت بی نظیر نهج البلاغه چنین می گوید: «نهج البلاغه کتابی است که در آن، چشمه های بلاغت و فنون آن گردآمده و برای کسانی که در آن می نگرند، اسباب فصاحت مهیّا و میوه رسیده آن در دسترس است؛ چرا که آن از سخنان فصیح ترین انسان ها بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و آن کلمات، از قدرتمندترین و برترین انسان از لحاظ منطق و استدلال سرچشمه گرفته، و آن عبارات از کسی است که صاحب اختیار لغت عرب است و هر گونه اراده کند، آن را می گرداند. حکیمی که حکمت از بیانش جاری می شود، خطیبی که سحر بیانش دل را مالامال می کند، عالمی که از رهگذر حشر و نشر با رسول اللّه صلی الله علیه و آله و نوشتن وحی الهی آموزش ها از آن حضرت دیده، و رزمنده ای که با شمشیر و زبان، از دین دفاع کرده است».

 

دریای معارف اسلامی

محمد امین النَواوی، از استادان دانشگاه قاهره می نویسد: «علی علیه السلام در خطبه های نهج البلاغه، روشی تازه، راهی نو و دریایی بزرگ از مباحث خداشناسی و فلسفه عالی الهی پیش روی دانشمندان ربّانی قرار می دهد که برای هیچ کس جز پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سابقه نداشته است.

 

او در زمینه اسرار جهان آفرینش، روحیات مردم و جامعه شناسی، راه های پیشروی و عقب نشینی شیطان، دنیا و گرفتاری های آن، آغاز آفرینش، مرگ، زمین، آسمان، فرشتگان و فرشته مرگ، سخنِ نغز گفته است. آن حضرت در خطبه های خود، وارد میدان سیاست شده و درباره بیعت، پیمان بستن، انتخاب فرد شایسته و...، حقایقی را بیان می کند. نیز درباره طب و تشریح و توصیف ویژگی های حیوانات، سخنانی جالب دارد... . خلاصه آن حضرت، پس از تشریح موضوعات مختلف با عبارت های صحیح و روشن، ارزش های عالی انسانی را در برابر همه به نمایش درآورده، برنامه اصیل و صحیح اسلامی را برای نیل به هدف های کامل زندگی نشان می دهد».

 

علی علیه السلام پیشوای سخنوران

ابن ابی الحدید مُعتَزِلی، دانشمند، تاریخ نگار و شاعر معروف اهل سنت که خود نیز از شارحان نهج البلاغه است، درباره سخنان امام علی علیه السلام در این کتاب ارزشمند چنین می گوید: «امام علی علیه السلام پیشوا و سرورِ سخنوران و انسان های بلیغ است. کلام او را بحق از سخن خداوند فروتر و از کلام مخلوق فراتر دانسته اند، در ارزش سخنان امام در کتاب نهج البلاغه همین بس است که فنونِ سخنوری و نویسندگی را همگان از آن آموخته اند».

 

تنها هدف هر نویسنده و گوینده

شیخ محمدعبده، دانشمند و مفتی اهل سنت، درباره ابعاد گوناگون کتاب نهج البلاغه چنین می نویسند:«نهج البلاغه با مطالبی که در بردارد، می تواند هدف های هر نویسنده و گوینده را تأمین کند. در این کتاب ترغیب، تنفّر، سیاست، جدل،اصول، تمدّن، حقوق متقابل اجتماع و رهبر، قوانین عدالت، و پند و نصیحت وجود دارد و هیچ اندیشه و خواسته ای بر دل انسان نمی گذرد، جز آنکه بهتر و کامل ترش در این کتاب یافت می شود». او در ادامه، راجع به عظمت کلام امیر مؤمنان علیه السلام چنین می گوید: «در میان دانشمندان و سخن شناسان زبان و ادبیات عرب، کسی نیست که به عظمت امام علی علیه السلام اعتراف نکند. کلام امام علی بن ابی طالب علیه السلام پس از کلام خدای متعال و پیغمبرش صلی الله علیه و آله شریف ترین و برترین سخن و سرشارترین کلام از لحاظ محتوا، و دارای بهترین شیوه است و بیشترین معانی را در بر دارد».

 

شگفتی از این همه عمق و معنا

دکتر زکی نَجیب، از استادان دانشگاه الازهر مصر، درباره نهج البلاغه چنین می گوید: «هنگامی که به همین منتخب کلمات امام علی علیه السلام که شریف رضی برگزیده و بدان نهج البلاغه نام نهاده است به دقت می نگرم، خود را در مقابل دنیایی از شگفتی تعبیر و عمق معنا، شگفت زده می یابم».

 

انتشار نهج البلاغه در سراسر جهان

دکتر صُبحی صالح، استاد دانشگاه ادبیات دانشگاه لبنان که خود به عنوان شارح و محقق کتاب نهج البلاغه به شمار می رود، درباره این کتاب چنین می گوید: «اعتقاد دارم که ضروری است نهج البلاغه امیر مؤمنان امام علی علیه السلام در سراسر جهان چاپ و توزیع گردد، تا نسل جدید مسلمان از آن بهره مند شود».

منابع:

1ـ محمد مهدی، علیقلی، سیمای نهج البلاغه، تهران، نشر غیاث، 1376، چاپ دوم.

2ـ نهج البلاغه و گردآورنده آن، قم، بنیاد نهج البلاغه، 1373، چاپ دوم.

3ـ عبدالزهراء، حسینی خطیب، مصادر نهج البلاغه، قم، بنیاد نهج البلاغه، 1372، چاپ دوم.

پایان مطلب قسمت اول

  • سید محمد عبداللهی